- 7 دی 1392
- 2 دی 1392
- 7 آذر 1392
- 6 آذر 1392
- 5 آذر 1392
- 4 آذر 1392
- 3 آذر 1392
- 2 آذر 1392
- 1 آذر 1392
- 7 آبان 1392
- 6 آبان 1392
- 5 آبان 1392
- 4 آبان 1392
- 3 آبان 1392
- 2 آبان 1392
- 1 آبان 1392
- 7 مهر 1392
- 4 مهر 1392
- 3 مهر 1392
- 2 مهر 1392
- 1 مهر 1392
- 2 مرداد 1392
- 1 ارديبهشت 1392
- 7 فروردين 1392
- 5 فروردين 1392
- 4 فروردين 1392
- 3 فروردين 1392
- 2 فروردين 1392
- 1 فروردين 1392
- 5 اسفند 1391
- 4 اسفند 1391
- ستاره ی سیاه
- دانلود هر چی بخوای
- همین جوری الکی
- ____ღ مسافر مهتـــاب ღ____
- ♪♥♂♥♀L0vEly♂♥♀♥♪
- نيا تو...خصوصيه..
- جالب ترين ها در نجوم
- ايستاده بميريد بهتر از ان است كه روي زانوهايتان زندگي كنيد.
- ☺☺ طنزبلاگ ☻☻
- فقط دختر پسراي باحال بيان تو...
- وانيا
- نقاش كوچولو
- رئال مادريد
- دختري از دل گرما
- دنياي بي انتها
- قاب زيباي پنجره
- خودمـــــوني
- ردیاب خودرو
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
همه جوره ....
و آدرس
hamehjore.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
قالب وبلاگ
دانلود عکس
آپلود فایل
پزشک متخصص
پزشک پوست
مهران
ایمیل : ReMe_love@ymail.com
کلاه فروشی روزی از جنگلی می گذشت، تصمیم گرفت زیر درخت مدتی استراحت کند؛ لذا کلاه ها را کنار گذاشت و خوابید. وقتی بیدار شد متوجه شد که کلاه ها نیست. بالای سرش را نگاه کرد، تعدادی میمون را دید که کلاه را برداشته اند. فکر کرد که چگونه کلاه ها را پس بگیرد؟!؟! در حال فکر کردن سرش را خاراند و دید که میمون ها همین کار را کردند. او کلاه را از سرش برداشت و دید که میمون ها هم از او تقلید کردند. به فکرش رسید که کلاه خود را روی زمین پرت کند. لذا این کار را کرد و میمونها هم کلاهها را به طرف زمین پرت کردند. او همه کلاه ها را جمع کرد و روانه شهر شد.
سالهای بعد نوه او هم کلاه فروش شد. پدر بزرگ این داستان را برای نوه اش تعریف کرد و تاکید کرد که اگر چنین وضعی برایش پیش آمد چگونه برخورد کند. یک روز که نوه از همان جنگل میگذشت ، در زیر درختی استراحت کرد و همان قضیه برایش اتفاق افتاد.
او شروع به خاراندن سرش کرد. میمون ها هم همان کار را کردند. او کلاهش را برداشت و میمون ها هم این کار را کردند. نهایتا کلاهش را بر روی زمین انداخت ولی میمون ها این کار را نکردند. یکی از میمون ها از درخت پایین آمد و کلاه را از سرش برداشت و در گوشی محکمی به او زد و گفت : فکر می کنی فقط تو پدر بزرگ داری؟!؟!؟!
نظرات شما عزیزان:
- عكس
- طبیعت
- عاشقانه
- خنده دار
- هنرپیشه ایرانی
- هنرپیشه خارجی
- مذهبی
- گوناگون
- ماشین
- ورزشی
- هنری
- اخبار سينما
- جك و اسمس
- سرگرمي
- مطالب عمومي
- علمی
- فرهنگی
- تاریخی
- اجتماعی
- همه جوره
- بازي هاي باحال
- عشقولااانه
- پوسترهاي بازيكنان استقلال
- ورزشي
- فناوری و تکنولوژی
- مذهبی
- داستان کوتاه و حکایت
- شعر
- دانلود
- ویدئو
- صوتی
- فایل
- کامپیوتر و اینترنت
افتخارات باشگاه یوونتوس
دانلود ادعیه ماه مبارک رمضان
زندگی نامه آیت الله خامنه ای
سید مهدی رحمتی
:::... خليج هميشه فارس ...:::
والپيپرهاي بازيكنان استقلال
بـازي هـــاي وبـــــلاگ(همه جوره !)
افتخارات باشگاه رئال مادريد
حمل ماینر از چین به ایران
حمل از چین
پاسور طلا
خرید پرده اسکرین
قیمت تشک طبی سفت
کاشی رستوران
لیست لینک ها