همه جوره ....
 
لینکستان
 
درباره ما


مهران
با سلام خدمت همه ي بازديدگننده هاي خشگل و خوشمزه! من اين وبلاگ رو در تاريخ 1390/11/08 ايجا د كردم و هدفم جمع آوري جديدترين مطالب انتشار شده در اينترنت هستش.از جمله عكس ، خبر ، داستان ، موزيك ، جك و اسمس و ..... در واقع اين وبلاگ يه وبلاگ تفريحيه و اميدوارم از بودن در اين وبلاگ لذت كافي رو ببريد. هميشه شاداب باشيد و خشگل و از همه مهمتر خوشمزه. با تشكر،مدير وبلاگ ، مهران.
ایمیل : ReMe_love@ymail.com



 

 1.پاموكل (تركيه) 


2.برج يخي كوه اربس (قطب جنوب) 


3.آبفشان فلاي (نوادا، ايالات متحده) 

 

4.صخره هاي كاشا كاتووه تنت (نيومكزيكو، ايالات متحده) 

 

5.دره ماه (آرژانتين) 

6.دانكسيا لندفرم (چين) 

7.چشمه سحرآميز- پارك ملي چاپادا ديامانتينا (برزيل) 

 

8.جنگل سنگي (چين) 

9.وولينگيان، هونان (چين) 

10.سالرد اويوني (بوليوي) 

 

 

 

 

 







 آلبوم های زیادی در صف انتشار هستند و با شروع سال جدید یکی پس از دیگری در بازار موسیقی کشور منتشر می شوند تا بازار موسیقی بازهم به روزهای شلوغش بازگردد. ولی در این بین برخی هنرمندان نیز به دلایل مختلف، به رغم اخذ تمام مجوزهای لازم، قادر به انتشار آلبوم هایشان در بازار موسیقی کشور نیستند و رفته رفته زمان این توقیف ها در حال رکورد زدن است و در برخی موارد نزدیک به یک سال شده است. در این گزارش سراغ آلبوم برخی از چهره های شاخص بازار موسیقی رفته ایم تا از چند و چون توقیف آنها سر دربیاوریم. 

عجیب ترین آلبومی که در همه این سال ها هنوز هم نتوانسته به صورت مجاز در بازار موسیقی کشور منتشر شود آلبوم «سورپراز» محمد علیزاده است. خواننده ای که بارها در تلویزیون و تیتراژ سریال های مختلف حضور داشته و وجهه ای قابل توجه در بین مخاطبان موسیقی دارد. صدرالدین حسین خانی (مدیریت شرکت ایران گام) درباره دلایل توقیف این آلبوم که در ظاهر رکورددار زمان معطلی در بازار موسیقی است اعتقاد دارد: 


 



«از سال 86 استارت کاری آلبوم محمد علیزاده را زدیم. یعنی برای مجوزش اقدام کردیم و در سال 88 توانستیم تمام مجوزهای آن را اخذ کنیم. در تاریخ 88/9/17 مجوز کتابخانه ملی این آلبوم به شماره «36- و 771/88» را گرفتیم. مجوز نشر را هم قرار بود دو سه روز دیگر به ما بدهند که متاسفانه این اتفاق نیفتاد و پس از 6 ماه به ما گفتند ایشان برخی مشکلات حراستی دارند و به همین دلیل فعلا صلاح نیست آلبومشان وارد بازار شود. این در حالی است که این مشکلات هیچ ربطی به این آلبوم نداشت چون استارت کار در سال 86 بود و در سال 88 کار آن تمام شده بود. یک همکاری با یکی از هنرمندان خارج از کشور باعث همه این گرفتاری ها شده که البته بازهم چون تاریخ این همکاری ربطی به تاریخ سیر اخذ مجوز آلبوم نداشت، کمی دور از عرف و قانون است که این رفتارها درباره این جوان صورت بپذیرد.» 
-------------------------------------------------------------------------------- 
جواب بی جواب 



 



سیروان خسروی هم در لیست سیاه این روزهای بازار پاپ است که نه تنها اجازه انتشار آلبوم ندارد، بلکه نمی تواند کنسرت هم بدهد تا طرفدارانش بیشتر از همیشه دلتنگ او باشند. مشابه اتفاقی که برای علی لهراسبی افتاده است. حسین خانی درباره ماجراهای سیروان هم صحبت های جالبی دارد: 

«آلبوم سیروان خسروی هم الان دقیقا دو سال است که بلاتکلیف مانده. 88/1/25 که شعرهایش تحویل دفتر موسیقی شده و مجوزشان گرفته شد. برج 8 هم دوباره برای اخذ مجوز موسیقی ها اقدام کردیم که به یک باره این پرونده در دفتر موسیقی گم شد! بعد از پیگیری های فراوان به ما گفتند که به دلیل برخی تغییر و تحولات این پرونده مفقود شده و باید از اول شما اقدام به اخذ مجوزهای لازم کنید! ما دوباره این سیکل را طی کردیم و در برج 6 سال 90 هم مجوز شعر و موسیقی را توانستیم اخذ کنیم. پرونده برای نظر نهایی به حراست فرستاده شده که تا این لحظه هیچ جوابی از سوی این ارگان به ما داده نشده است. در ماده 12 قوانین شورای امور صنفی، قانونی وجود دارد که اگر جواب نامه ای ظرف 15 روز از سوی ارگانی داده نشود، جواب نامه مثبت تلقی می شود و دوستان حتی به قوانینی که خودشان آن را تصویب کرده اند، نیز احترام نمی گذارند». 
-------------------------------------------------------------------------------- 
این «سون» بی گناه! 



 



گروه «سون» اجازه برگزاری کنسرت را در تهران و شهرستان دارد ولی انتشار آلبومش همچنان در هاله ای از ابهام قرار دارد. تلاش ما برای ارتباط گرفتن با سرپرست این گروه بی نتیجه ماند تا بازهم سراغ شرکت طرف قرارداد این گروه یعنی ایران گام برویم: 

«ماجرای گروه «سون» هم برای خود ما هم جالب است چون این گروه بی حاشیه ترین گروه در بین همه ستارهای پاپ هستند که بی هیچ مشکلی کارشان را می کنند. هیچ تذکری تا به حال نداشته اند اما متاسفانه از 90/4/10 که مجوزهای این آلبوم بعد از چند بار گم شدن پرونده، بالاخره اخذ شد. به ما اعلام می کنند که آلبوم در حراست است و حراست نیز هیچ جواب درست و حسابی ای به ما نمی دهد و خودمان هم نمی دانیم چه اتفاقی افتاده. ما به جایی رسیده ایم که من به شخصه دیگر معتقدم هیچ توجیهی دیگر برای سرمایه گذاری در بحث های فرهنگی نیست. بحث نداشتن کپی رایت یک طرف و عدم بازگشت مالی همه و همه دست به دست هم می دهند تا دیگر انگیزه ای برای ماندن و کار فرهنگی کردن نماند. این درحالی است که برخی شرکت ها با خواننده هایی که تخلفات بزرگ حراستی دارند، سه ماهه مجوز می گیرند و آلبوم هایشان وارد بازار موسیقی کشور می شود! بازتر شدن فضا برای همه آرزوی ماست ولی یک نفر به من توضیح دهد خواننده ای که چند ماه در برنامه های شبکه های ماهواره ای شرکت می کند، آلبومش در کمترین زمان ممکن مجوز می گیرد و هیچ مشکلی هم پیش نمی آید. من بازهم می گویم مخالفتی با بازترشدن فضا ندارم ولی در شرایطی که برای همه این اتفاقات بیفتد. نه برای یک سری خاص!». 
-------------------------------------------------------------------------------- 
آخر و عاقبت؟ 

حسین خانی در انتهای صحبت هایش اذعان داشت: 

«تجربه نشان داده، اگر همین رویه در دستور کار دوستان قرار بگیرد به هر حال این خواننده ها عده ای جوان هستند بالاخره زحمت کشیده اند و هزینه های زیادی هم شده و ما هم همه آنها را تقبل کرده ایم. اگر کار بازهم گره بخورد دیگر صبر آنها هم تمام می شود و کار را روی اینترنت پخش می کنند. همه سرمایه ما هم به باد می رود. همین باعث می شود انگیزه شرکت های فرهنگی و هنری برای تولید آثار هنری تنزل پیدا کند و اوضاع بدتر از اینی شود که می بینید».

 

 

 

 







 یکی از پر طرفدارترین غذاهای اصیل ایرانی کباب کوبیده میباشد که البته نیاز به توضیع نیست چون همه ایرانی ها با طعم های مختلف تست کردن. 

امیدواریم همیشه سفره هاتون پر برکت باشد. 



 

 

 

 

 

 

بقيه در ادامه مطلب....

 

 

 

 







 
۱ - اثر زبان 
اثر خطوط و اشکال روی زبان درست همانند اثر انگشت عمل میکند . یعنی هر انسانی خطوطی کاملا منحصر به فرد روی زبانش دارد . از این رو اثر زبان میتواند به عنوان یکی از فاکتورهای تشخیص هویت مورد استفاده قرار بگیرد. 

۲ - پوست انداختن 
انسان نیز مانند دیگر پستانداران در هر هر لحظه در حال پوست انداختن است . طبق تحقیقات انسان در هر ساعت ۶۰۰ هزار ذره از پوست خود را در فضا پراکنده میکند . این مقدار برابر هفتصد گرم پوست در هر سال می باشد . به صورت میانگین انسان در سن هفتاد سالگی تقریبا به میزان پنجاه کیلوگرم پوست اندازی کرده است . 

۳ - تعداد استخوان ها 
جالب است بدانید که کودک انسان تعداد بیشتری استخوان نسبت به یک فرد بزرگسال دارد .ما زندگی مان را با ۳۵۰ استخوان شروع میکنیم ،اما در طول دوره رشد تا سن بلوغ به علت پیوستن استخوان ها به یکدیگر این مقدار به ۲۰۶ عدد استخوان کاهش پیدا میکند . 

۴ - تغییرات معده 

هر سه یا چهار روز یکبار تغییراتی در معده شما بوجود می آید. اسیدهای قوی که معده برای هضم غذا به کار میگیرد ، باعث تاثیراتی روی خود آن نیز می شود . البته معده مکانیزمی برای جلوگیری از هضم کامل خود دارد . 

۵ - حافظه بویایی 
حس بویایی ما به قدرت حس بویایی سگ سانان نمی باشد اما با این حال میتوانیم ۵۰ هزار رایحه مختلف را به خاطر بسپاریم. 

۶ - طول روده باریک 
طول روده های باریک تقریبا ۴ برابر بلندتر از قد متوسط انسان است . اگر روده های باریک به شکل کنونی خود نبودند ، طول آن ها به ۵ تا ۷ متر می رسید . 

۷ - باکتری ها 
در هر اینچ مربع از پوست بدن انسان نزدیک به ۳۲ میلیون باکتری زندگی میکنند . خوش بختانه اکثریت این باکتری ها بی ضرر می باشند. 

۸ - بوی پا 
منشا بوی پا ، مثل بوی زیربغل غدد عرقی می باشند . در یک جفت پا ۵۰۰ هزار غده تولید غرق در حال فعالیت می باشند که میتوانند روزانه نیم لیتر عرق تولید کنند. 

۹ - سرعت عطسه 
هوایی که موقع عطسه کردن از دهان خارج میشود بالغ بر ۱۶۰ کیلومتر در ساعت سرعت دارد.عطسه کردن فشار بسیار زیادی به بدن تحمیل میکند. محال است که بتوانید چشمان خود را هنگام عطسه باز نگه دارید. 

۱۰ - مسیر خون 
خون مسیر زیادی را در هر لحظه در بدنتان طی میکند . تقریبا نزدیک به ۱۰۰ هزار کیلومتر مسیر خونی در بدن وجود دارد . قلب این عضو حیاتی و پرکار بدن روزانه دو هزار گالن خون (برابر با ۷۵۰۰ لیتر) را در این مسیرها پمپاژ میکند. 

۱۱ - مقدار بزاق 
شما مایل به شنا در آب بزاق دهانتان نیستید ،اما جالب است بدانید که هر شخص به طور میانگین در طول زندگی اش نزدیک به ۲۴ هزار لیتر بزاق تولید میکند . این مقدار برای پرکردن دو استخر شنا کافیست. 

۱۲ - صدای خر و پف 
بعد از سن ۶۰ سالگی ، شصت درصد مردان و چهل درصد از خانوم ها شروع به خر و پف خواهند کرد.صدای خر و پف میتواند تا حد کرکردن پیش برود. عموما ً صدای خر و پف ۶۰ دسیبل می باشد که یعنی به بلندی صدای صحبت کردن معمولی اما این صدا میتواند تا ۸۰ دسیبل نیز پیش برود. ۸۰ دسیبل یعنی صدای یک دریل بادی که در حال نفوذ به بتن است . صدای بالای ۸۵ دسیبل برای گوش انسان بسیار مضر میباشد و ممکن است باعث کری شود. 

۱۳ - رنگ و تراکم مو 
هیچ میدانستید تراکم موی سر را از روی رنگ آن میشود تخمین زد؟ به طور میانگین هر انسان ۱۰۰ هزار پیاز مو روی سرش دارد . هرکدام از این پیازهای مو در طول زندگی انسان قادر به تولید ۲۰ تار مو میباشند. افرادی که موهای بلوند دارند از بیشترین میزان پیاز مو در مقایسه با دیگر رنگ ها سود میبرند، در نتیجه ایشان موهای پرپشت تری خواهند داشت. تعداد میانگین پیاز مو برای موهای بلوند ۱۴۶ هزار ، برای موهای مشکی ۱۱۰ هزار ، برای موهای قهوه ای ۱۰۰ هزار و در آخرین رده برای موهای قرمز ۸۶ هزار عدد میباشد . 

۱۴ - رشد ناخن ها 
اگر ناخن های دست تان نسبت به ناخن پای شما خیلی زودتر رشد میکند این کاملا طبیعی است . ناخن هایی که بیشتر در معرض استفاده قرار میگیرند زودتر رشد میکنند. ناخن انگشت های بلندتر و دستی که با آن مینویسید بیشترین رشد را دارند. به طور میانگین ناخن ها در هر ماه به اندازه یک دهم اینچ رشد میکنند. 

۱۵ - وزن سر 
جای تعجب ندارد که سر نوزادان کمی برای بدن آنها سنگینی میکند.سر هنگام تولد یک چهارم طول بدن را تشکیل میدهد . زمان بزرگسالی این طول به یک هشتم از درازای کلی بدن تقلیل می یابد. 

۱۶ - نیاز به خواب 
شاید بعضی اوقات بگویید که دارم از شدت خواب میمیرم ، اما به معنای کلمه منطوری نداشته اید . شما بدون خوردن غذا تا هفته ها زنده میمانید ، اما بعد از ۱۱ روز نخوابیدن ، برای همیشه به خواب خواهید رفت.

 

 

 

 







  




به گزارش روزنامه سان ، الفى پسر 13 سالۀ انگليسي كه چهره‌اش او را بيش از 8 سال نشان نمى‌دهد از دوست دختر 15 سالۀ خود (چنتل) صاحب فرزند دخترى شد. آن دو وقتى ‌از موضوع مطلع شدند تصميم به سقط جنين گرفتند اما بعد پسرك فكر كرد بد نيست كه پدر شدن را نيز تجربه كند. الفى كه هيچ درآمدى ندارد و تنها گاهى اوقات حدود 10 پوند از پدرش پول تو جيبى دريافت مى‌كزده است به گفتۀ خود هيچگاه عواقب اين تصميم خود را نسنجيده بوده است. پسرك شرح مى‌دهد كه در سال گذشته زمانى‌كه تنها 12 سال داشته است براى ‌اولين بار ارتباط را با دوست دخترش تجربه كرده كه نتيجه‌اش چنين شده است. پدر الفى كه با اين چالش روبرو شده است اظهار مى‌دارد كه ديگر براى هر تصميمى دير شده است و تنها بايد مطمئن شد كه پسرش در اين سن به فكر بدنيا آوردن بچۀ ديگرى ‌نباشد. 


 

بقيه در ادامه مطلب....

 







 




خبرهای منتشره حاکی از این است که گوگوش و هومن خلعتبری بعد از گذشت یک دوره نامزدی با یکدیگر ازدواج میکنند! 
هومن خلعتبری در برنامه تلوزیونی آکادمی موسیقی گوگوش به عنوان داور مسابقه گوگوش و بابک سعیدی را همراهی می کند. 
گوگوش درباره این ازدواج میگوید: من طالب مردی هستم که چشم به ثروتم نداشته باشد و من را به خاطر ثروت دوست نداشته باشد. خوشبختانه هومن من را به خاطر ثروت نمیخواهد. من عشق را دوست دارم و همسرم باید تا آخر عمر به این عشق متقابل لطمه نزند 
هومن خلعتبری نیز نظر خود در مورد گوگوش را اینگونه بیان کرده است : گوگوش دختر رویاها و عشق زندگی من است. 
البته هنوز مراسم رسمی این ازدواج برگزار نگردیده و این دو زوج عاشق وقت مشخصی را برای مراسم عروسی خود اعلام نکرده اند

 

 

 







 کلاه فروشی روزی از جنگلی می گذشت، تصمیم گرفت زیر درخت مدتی استراحت کند؛ لذا کلاه ها را کنار گذاشت و خوابید. وقتی بیدار شد متوجه شد که کلاه ها نیست. بالای سرش را نگاه کرد، تعدادی میمون را دید که کلاه را برداشته اند. فکر کرد که چگونه کلاه ها را پس بگیرد؟!؟! در حال فکر کردن سرش را خاراند و دید که میمون ها همین کار را کردند. او کلاه را از سرش برداشت و دید که میمون ها هم از او تقلید کردند. به فکرش رسید که کلاه خود را روی زمین پرت کند. لذا این کار را کرد و میمونها هم کلاهها را به طرف زمین پرت کردند. او همه کلاه ها را جمع کرد و روانه شهر شد. 
سالهای بعد نوه او هم کلاه فروش شد. پدر بزرگ این داستان را برای نوه اش تعریف کرد و تاکید کرد که اگر چنین وضعی برایش پیش آمد چگونه برخورد کند. یک روز که نوه از همان جنگل میگذشت ، در زیر درختی استراحت کرد و همان قضیه برایش اتفاق افتاد. 
او شروع به خاراندن سرش کرد. میمون ها هم همان کار را کردند. او کلاهش را برداشت و میمون ها هم این کار را کردند. نهایتا کلاهش را بر روی زمین انداخت ولی میمون ها این کار را نکردند. یکی از میمون ها از درخت پایین آمد و کلاه را از سرش برداشت و در گوشی محکمی به او زد و گفت : فکر می کنی فقط تو پدر بزرگ داری؟!؟!؟! 

 

 







 سلام بر تو 

میدونم که صدامو شناختی‌ پس خودمو معرفی‌ نمیکنم 

شایدم نشناختی، منم غضنفر 

آااه ‌ای عشق من، چند روز که دلم برات گرفته و قلبم مثل یه ساعت دیواری 

هر دقیقه شصت لیتر آب را تقسیم بر مجذور مربع می‌کنه، حالا بگو بقال محل 

ما چند سالشه؟ 

امروز یاد آن روزی افتادم که تو من را دیدی و یک دل‌ نه صد دل‌ من را 

عاشق خودت کردی. یادت می‌‌آید؟ 

ای بابا عجب گیجی هستی‌، یادت نمی‌آید؟ 

خیلی‌ خنگی، خودم میگم. اون روز که من زیر درخت گیلاس سر کوچه، لبو کوفت 

می‌کردم با بربری. ناگهان پدرت تو را با جفتک از خانه بیرون انداخت و من 

مثل اسب به تو خندیدم، خیلی‌ از دست من ناراحت شدی. ولی‌ با عشق و علاقه 

به طرف من آمدی. خیلی‌ محکم لگدی به شکم من زدی و رفتی‌. آن لگد را که 

زدی برق از چشمانم پرید و حسابی‌ عاشقت شدم. 

از آن به بعد هر روز من زیر درخت گیلاس می‌‌ایستادم تا تورا ببینم، ولی‌ 

هیچوقت ندیدم. اول فکر کردم که شاید خانه تان را عوض کردید ولی‌ بعدا 

فهمیدم درخت گیلاس را اشتباه آمده بودم. 
یک قاب عکس خالی‌ روی میزم گذاشتم و داخل آن نوشتم "عشقم" هروقت آن را 

میبینم به تو فکر می‌کنم و تصویر تو را به ذهن می‌‌آورم! مثلا همین دیروز داداشم داشت به قاب نگاه 

میکرد، دو تا زدم تو سرشو بهش گفتم مگه تو خودت ناموس نداری به دختر 

مردم نگاه میکنی‌؟ 
راستی‌ این شماره‌ای که به من دادی خیلی‌ به دردم خورد. هر روز زنگ میزنم 

و یک ساعت باهات درد‌ دل‌ می‌کنم و تو هم هی‌ میگی‌ "مشترک مورد نظر در 

شبکه موجود نمی‌باشد" من که میدونم منظورت از این حرفا چیه!! منظورت اینه 

که تو هم به من عشق میورزی، مگه نه!؟ 
یه چیزی بهت میگم ولی‌ ناراحت نشی‌، گوساله! این چه وضع ابراز عشقه؟ 

ناراحت شدی؟ خاک بر سر بی جنبت!! آدم انقد بی جنبه؟ 

ولی‌ میدونم یکی‌ از این روزا سرتو میندازی پایین و عین بچهٔ آدم میای تو 

خونهٔ من، راستی‌ خواستی‌ بیای ده تا نون بربری هم سر راهت بخر 
یه روزی میام خواستگاریت، می‌خوام خیلی‌ گرم و صمیمی‌ باباتو ببوسم و 

چندتا شوخی‌ دستی‌ هم باهاش می‌کنم که حسابی‌ اول زندگی‌ باهم رفیق بشیم، 

راستی‌ کلهٔ بابت مثل نور افکن میمونه. بعد عروسی‌ بهش بگو خیلی‌ طرف 

خونهٔ ما پیداش نشه. من آدم کچل میبینم مزاجم بهم میریزه 
چند وقت پیش یه دسته گل برات از باغچه کندم که سر کوچتون دادمش به یه 

دختر دیگه، فکر بد نکن! دختر داشت نگاهم میکرد منم تو رودرواسی گیر کردم 

گل‌ رو دادم بهش، اونم لبخند ملیحی از ته روده اش به من زد. درسته دختره 

از تو خیلی‌ خوشگل تر بود ولی‌ چیکار کنم که بیخ ریش خودمی. 
راستی‌ من عاشق قورمه سبزی ام (البته بعد از تو) اگه برام خواستی‌ درست 

کنی‌ حواست باشه، بی‌ نمک بشه، بسوزه ، بد طعم بشه همچی لگدی بهت میزنم 

كه نفهمی از من خوردی یا از خر 
خلاصه اینکه بی‌ قراری نکن، یه خط شعر هم برات گفتم. 

خوشت اومد اومد، نیومد به درک 

بی‌ تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم فکر نکن یاد تو بودم 

داشتم اونجا ول می‌گشتم 
غضنفر تو

 

 

 







 آخرین نیوز: به‌دلیل این که بسیاری از معترضان به فیلم خصوصی به گفته خودشان تاکنون موفق به تماشای این فیلم نشده‌اند، خبرگزاری سینمای ایران فیلم‌ جنجالی‌ترین سکانس این فیلم را منتشر می‌کند. 


 



داخلی- شب - خانه پریسا 

ابراهیم (فرهاد اصلانی) روبروی پریسا (هانیه توسلی) پشت میز اوپن آشپزخانه نشسته است. و پریسا درون آشپزخانه با او حرف می زند. 

پریسا: من شنیدم شما حزب الهی ها میگید هرجا یه زن و مرد نامحرم تنها باشن احتمال گناه زیاده 

ابراهیم: بله درسته 

پریسا: خب؟ 

ابراهیم: اما دین ما برای این هم راه حل داره 

پریسا: راه حلش چیه اونوقت؟ 

ابراهیم: اسلام در این مواقع صیغه رو پیشنهاد می کنه 

پریسا چهره در هم می کشد و خود را ناراحت نشان می دهد 

ابراهیم: ناراحت شدی؟ منظوری نداشتم اگر قبول نمی کنی اصراری نیست 

پریسا: اونوقت اگر قبول کنم این وقت شب کدوم محضری بازه؟ 

ابراهیم: احتیاج به محضر نیست... 

کات 

روز - داخلی - خانه پریسا 

ابراهیم از خواب بیدار می شود و می بیند پریسا در آشپزخانه در حال آماده کردن صبحانه است... 

 

 

 

 







 اصفهانیه توی اتوبان با سرعت ۱۸۰ کیلومتر می رفته که پلیس با دوربینش شکارش می کنه و ماشینش رو متوقف می کنه. پلیس میاد کنار ماشین و میگه گواهینامه و کارت ماشین ! 
یارو با لهجه ی غلیظ اصفهانی میگه :من گواهینامه ندارم. این ماشینم مالی من نیست کارتا ایناشم پیشی من نیست … راستیش من صاحب ماشینا کشتم ا جنازاشم انداختم تو صندوق عقب. چاقوشم صندلی عقب گذاشتم. حالاوم داشتم میرفتم از مرز فرار کونم که شوما منو گیریفتین … 



مامور پلیس که حسابی گیج شده بود بی سیم می زنه به فرماندش و عین قضیه رو گزارش میده و در خواست کمک فوری می کنه؛ فرمانده ش هم بهش می گه که کاری نکنه تا اون خودشو برسونه 

فرمانده خیلی سریع خودشو به محل می رسونه و به راننده اصفهانی می گه: 

آقا گواهینامه ؟ 
اصفهانیه گواهینامه اش رو از تو جیبش در میاره و به فرمانده می ده 
فرمانده می گه آقا کارت ماشین ؟ 
اصفهانیه کارت ماشینو در میاره و می ده به فرمانده 
فرمانده که روی صندلی عقب چاقویی پیدا نکرده با عصبانیت دستور می ده تا راننده در صندوق عقب رو باز کنه 
اصفهانیه در صندوق رو باز می کند و فرمانده می بینه که صندوق هم خالیست! 

فرمانده که حسابی گیج شده بود به اصفهانیه میگه: پس این مامور ما چی میگه ؟ 
اصفهانیه می گه: چه میدونم والا جناب سرهنگ. لابد الانم می خواد بگه من ۱۸۰ تا سرعت می رفتم !!

 

 

 






صفحه قبل 1 ... 94 95 96 97 98 ... 187 صفحه بعد

CopyRight © 2011 - 2012 hamehjore Group , All Rights Reserved
تمامی حقوق متن ها، تصاویر مربوط به این سایت می باشد و استفاده از آن ها با لینک دادن به سایت مجاز می باشد.