همه جوره ....
 
لینکستان
 
درباره ما


مهران
با سلام خدمت همه ي بازديدگننده هاي خشگل و خوشمزه! من اين وبلاگ رو در تاريخ 1390/11/08 ايجا د كردم و هدفم جمع آوري جديدترين مطالب انتشار شده در اينترنت هستش.از جمله عكس ، خبر ، داستان ، موزيك ، جك و اسمس و ..... در واقع اين وبلاگ يه وبلاگ تفريحيه و اميدوارم از بودن در اين وبلاگ لذت كافي رو ببريد. هميشه شاداب باشيد و خشگل و از همه مهمتر خوشمزه. با تشكر،مدير وبلاگ ، مهران.
ایمیل : ReMe_love@ymail.com



 

 


 

 
 


 
 
 
بقیه عکسها در ادامه مطلب ....
 
 
 
 
 






 نسل ما نسلی بود كه هرگز گرمای وجود معشوق راحس نكرد 
نسل ما يواشكی بوسيد 

يواشكی خنديد 

يواشکی گريه كرد 

يواشکی فكر كرد 

يواشکی اعتراض كرد 

يواشكی آرزو كرد 

يواشكی درد دل كرد 

يواشکی انتخاب كرد 

يواشکی عاشق شد 

پس به سلامتی یواشکی كه اگه نبود اين نسل منقرض ميشد

 

 

 







  
 
 
 
 



 

 

 

 







 این دختر 18 ساله در مورد مشکلاتش در مسیر زندگی و فارغ التحصیلی اش از مدرسه میگوید. "کتی هیل" از افسردگی رنج میبرد، او در مدرسه مورد خشونت هم کلاسی هایش قرار گرفته است و پدرش زمانیکه او به مادرش گفت یک دختر است که در جسمی پسرانه اسیر شده است با او قطع رابطه کرد. 

ماه گذشته وی اولین دختر تغییر جنسیت داده بود که از دبیرستانی در "اوکلوهاما" در امریکا فارغ التحصیل شدو قصد دارد با نوشتن داستان زندگی اش به نوجوانان کمک کند تا هویت جنسیتی خود را درست تشخیص داده و مسیر صحیح زندگی خود را بیابند. 

او یک پسر متولد شد اما از نظر شخصیتی ، احساسی و قانونی از تولد 15 سالگی اش یک دختر است. او بعد از این مسئله به قدری مورد خشونت همکلاسانش قرار گرفت که تصمیم گرفت درخانه ادامه تحصیل دهد. 

او میگوید همه او را مسخره میکردند و با دید بدی به او خیره میشدند حتی پدرش با او صحبت نمیکرد او با یک عمل جراحی 40 هزار دلاری توانست یک دختر باشد و حالا حتی پدرش بعد از دو سال با این جریان کنار آمده است وشخصیت جدید او را پذیرفته است. 


 

 

 

 







 پلیس امریکا زنی را که در یک مکان عمومی شلوغ همه لباسهایش را درآورده بود و شروع به دادو فریاد و فحاشی به مردم و پلیس کرد بازداشت کرد.به این زن 35 ساله در یک مکان عمومی شلوغ تمام لباسهای خود را درآورده بود و شروع به فحاشی به مردم و پلیس کرده بود. او تریسی ماب نام دارد و اهل فلوریداست. 


 



او ساعت 5:30 صبح به وقت محلی در ساحل این شهر شروع به بیرون آوردن لباسهایش از تن کرد تا جایی که کاملا عریان در مقابل مردم قرار گرفت. هرچه پلیس سعی کرده بود او را متقاعد کند تا بدنش را بپوشاند وی با فحاشی مانع این کار شده بود. نهایتا پلیس وی را که در حال طبیعی نبود دستگیر و روانه بازداشتگاه کرد. 


 



او زمانیکه در مقابل قاضی دادگاه قرار گرفت و گزارشات پلیس از حادثه را خواند خنده اش گرفت و به قاضی گفت باور نمیکند این کارها را او انجام داده باشد ، علت اصلی این اتفاق هنوز مشخص نشده است ، اما دادگاه او را به خاطر لخت شدن به صورت کامل در یک مکان عمومی شلوغ به پرداخت 600 دلار جریمه نقدی محکوم کرد.

 

 







 لاله اسکندری؛ هنرپیشه معروف در کنسرت مازیار فلاحی دستگیر شد 
موسیقی ایرانیان – علی ربیعی: نخستین شب کنسرت مازیار فلاحی خواننده مطرح موسیقی پاپ ایران با حاشیه های فراوان امشب در سالن همایشهای برج میلاد تهران برگزار شد. 

به گزارش خبرنگار موسیقی ایرانیان، فضای هنری این کنسرت که با استقرار ون های گشت ارشاد تحت الشعاع قرار گرفته بود، با ساعتی تاخیر برگزار شد. 

همچنین سردار احمدرضا رادان فرماندهی نیروی انتظامی نیز در گفتگو با ایسنا، خبر از دستگیری بازیگر سرشناس زن سینمای ایران (ل – الف) در این مراسم به دلیلی بد حجابی داد و تاکید کرد که پلیس اجازه برپایی همایش و یا نمایشگاه‌هایی که در آن حجاب و عفاف رعایت نشود را نخواهد داد. 

اخبار تکمیلی در این زمینه متعاقبا ارسال خواهد شد. 

 

 

 







 این پسر 15 ساله به جرم شلیک 3 گلوله به سر خواهر بزرگترش که ملکه زیبایی منطقه آرکانزاس امریکاست در دادگاه حضور پیدا کرد. کالتون هاروی 15 ساله در حالیکه خواهرش کاندیس 16 ساله در خواب بود با شلیک 3 گلوله او را به قتل رساند و به همین دلیل از سوی دادگاه به تحمل 45 سال زندان محکوم شد. 


 



هنوز علت اصلی این قتل مشخص نشده است. والدین آنها در مصاحبه شان با روزنامه های محلی گفته اند این خواهر وبرادر همیشه رابطه خوبی داشته اند و حتی با هم مشاجره نمیکردند. درطول جلسه دادگاه قاتل 15 ساله تنها اشک می ریخت و به سوالات پاسخ میداد. 


 



قاضی او را به جرم قتل از نوع درجه دوم به 30 سال زندان و بخاطر استفاده از اسلحه به 15 سال زندان محکوم کرده است که اگر طی دوازده سال نخست رفتار درست و بی خطری از وی دیده شود احتمال عفو وجود خواهد داشت. 


 



وکیل این خانواده مسئله بیماری روحی پسر نوجوان را مطرح کرده بود که قاضی این پرونده این مسئله را رد کرده است.

 

 







 عروس های دریایی موجودات زیبا و رنگارنگی هستند که هر بیننده ای را به وجد می آورند، اما این کوچکترین نیش یکی از این موجودات زیبا می تواند یک انسان را در عرض چند دقیقه از پا در آورد. 


 


 


 


 


 


 


  


 

 

 

 







 روزی خانمی‌در حال بازی گلف بود که توپش تو جنگل افتاد. او دنبال توپ رفت و دید که یک قورباغه در تله گیر کرده است. 
قورباغه به او گفت : اگر مرا از این تله آزاد کنی سه آرزوی تو را برآورده می‌کنم . 
زن قورباغه را آزاد کرد و قورباغه گفت : “متشکرم” ولی من یادم رفت بگویم شرایطی برای آرزوهایت هست؛ هر آرزویی داشته باشی شوهرت ۱۰ برابر آن را میگیرد. 
زن گفت : اشکال ندارد ! 
زن برای اولین آرزویش میخواست که زیباترین زن دنیا شود ! 

قورباغه اخطار داد که شما متوجه هستید با این آرزو شوهر شما نیز جذابترین مرد دنیا می‌شود و تمام زنان به او جذب خواهند شد ؟ 
زن جواب داد : اشکالی ندارد من زیباترین زن جهان خواهم شد و او فقط به من نگاه میکند ! 
بنابراین اجی مجی ……. و او زیباترین زن جهان شد ! 
برای آرزوی دوم خود، زن میخواست که ثروتمندترین زن جهان باشد ! 
قورباغه گفت : این طوری شوهرت ثروتمندترین مرد جهان خواهد شد و او ۱۰ برابر از تو ثروتمندتر می‌شود. 
زن گفت اشکالی ندارد ! چون هرچه من دارم مال اوست و هرچه او دارد مال من است … 
بنابراین اجی مجی ……. و او ثروتمندترین زن جهان شد ! 
سپس قورباغه از آرزوی سوم زن سوال کرد و او جواب داد : 
من دوست دارم که یک سکته قلبی خفیف بگیرم و شوهرم…!!! 
نتیجه داستان : 
زنان زرنگ هستند بنابراین با آنها در نیفتید ! 
قابل توجه خانمها : 
همین جا توقف کنید و همچنان حس خوبی داشته باشید !!! 
قابل توجه آقایان : 
مرد سکته قلبی، ۱۰ برابر خفیف تر از زن خود را گرفت ! 
نتیجه داستان : 
نکته : اگر شما زن هستید و همچنان در حال خواندن هستید فقط این را میرساند که زن ها هیچ وقت حرف آدم را گوش نمیدهند.....

 

 







 پادشاهی در یک شب سرد زمستان از قصر خارج شد. 

هنگام بازگشت سرباز پیری را دید که با لباسی اندک در سرما نگهبانی می داد. 

از او پرسید : آیا سردت نیست؟ 

نگهبان پیر گفت : چرا ای پادشاه اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم. 

پادشاه گفت : من الان داخل قصر می روم و می گویم یکی از لباس های گرم مرا را برایت بیاورند. 

نگهبان ذوق زده شد و از پادشاه تشکر کرد. 

اما پادشاه به محض ورود به داخل قصر وعده اش را فراموش کرد. 

صبح روز بعد جسد سرمازده پیرمرد را در حوالی قصر پیدا کردند، 

در حالی که در کنارش با خطی ناخوانا نوشته بود : 

ای پادشاه من هر شب با همین لباس کم سرما را تحمل می کنم اما وعده لباس گرم تو مرا از پای درآورد....

 

 






صفحه قبل 1 ... 61 62 63 64 65 ... 187 صفحه بعد

CopyRight © 2011 - 2012 hamehjore Group , All Rights Reserved
تمامی حقوق متن ها، تصاویر مربوط به این سایت می باشد و استفاده از آن ها با لینک دادن به سایت مجاز می باشد.