همه جوره ....
 
لینکستان
 
درباره ما


مهران
با سلام خدمت همه ي بازديدگننده هاي خشگل و خوشمزه! من اين وبلاگ رو در تاريخ 1390/11/08 ايجا د كردم و هدفم جمع آوري جديدترين مطالب انتشار شده در اينترنت هستش.از جمله عكس ، خبر ، داستان ، موزيك ، جك و اسمس و ..... در واقع اين وبلاگ يه وبلاگ تفريحيه و اميدوارم از بودن در اين وبلاگ لذت كافي رو ببريد. هميشه شاداب باشيد و خشگل و از همه مهمتر خوشمزه. با تشكر،مدير وبلاگ ، مهران.
ایمیل : ReMe_love@ymail.com



 

  

 

 

 


 


زندگي‌تان به زيبايي گلستان ابراهيم 

و پاکي چشمه زمزم عيد سعيد «قربان»، جشن «تقرب» عاشقان حق؛ 

روز اوج بندگي و تجلي ايثار ابراهيمي مبارک باد 

 


 

عيد قربان كه پس از وقوف در عرفات (مرحله شناخت) 
و مشعر (محل آگاهي و شعور) 
و منا (سرزمين آرزوها، رسيدن به عشق) فرا مى رسد، 
عيد رهايى از تعلقات است. 
رهايى از هر آنچه غيرخدايى است. 
در اين روز حج گزار، اسماعيل وجودش را، 
يعنى هر آنچه بدان دلبستگى دنيوى پيدا كرده 
قربانى مى كند تا سبكبال شود. 


 

صدای پای عید می آید. 
عید قربان عید پاک ترین عیدها است 
عید سر سپردگی و بندگی است. 
عید بر آمدن انسانی نو 
از خاکسترهای خویشتن خویش است. 
عید قربان عید نزدیک شدن دلهایی است 
که به قرب الهی رسیده اند. 
عید قربان عید بر آمدن روزی نو و انسانی نو است. 



 

 







 

 

 







 یکی از عکس‌های خبرگزاری «AP» که در جریان بازی دو تیم پورتو و پاری‌سن‌ژرمن گرفته شد، حالا و بعد از گذشت چندین روز، مبدل به سوژه داغ روز شده است‌؛ البته نه از بابت فوتبالی. 
در این عکس که مربوط به شادی جیمز رودریگس، شماره 10 پورتو و زننده تک‌گل بازی است، در میان تماشاگران، یک روح دیده می‌شود. گویا این روح بازی دو تیم پورتو و پاری‌سن‌ژرمن که با برد صفر-یک پورتو در ورزشگاه «دراگائو» همراه بود، را از نزدیک تماشا کرده و حالا این روزها یکی از بحث‌برانگیز‌ترین سوژه‌های روز فوتبال اروپا، آن هم در بحبوحه دور جدید لیگ قهرمانان اروپاست.
 



برخی از روزنامه‌های پرتغالی، این شبح را یکی از طرفداران جیمز رودریگس، ستاره کلمبیایی پورتو خوانده‌اند و به این نکته اشاره کرده‌اند که هر زمان این مهاجم کلمبیایی گل می‌زند، این روح هم در ورزشگاه ظاهر می‌شود و شادی می‌کند. 
با دقت بیشتر در چهره این روح فوتبال‌دوست، می‌توان دریافت که او متعلق به زمان دیگری است. اگر به لباس‌های تن او و مدل موهایش توجه کنید، به نظر می‌رسد که او متعلق به قرن گذشته میلادی باشد.
 



این عکس که روز سوم اکتبر 2012 در یکی از بازی‌های لیگ قهرمانان اروپا و توسط آژانس خبری «ای پی» گرفته شده، در وب‌سایت رسمی این آژانس خبری قرار گرفته است، یعنی اینکه این عکس دستکاری نشده و این شبح توسط فتوشاپ و یا برنامه‌های مشابه ویرایش عکس، اضافه نشده و برای اطمینان می‌توان به عکس‌های این آژانس خبری معتبر رجوع کرد. 
این تصویر احتمالاً نتیجه عکس گرفتن‌های پشت‌سر هم و با سرعت بالای شاتر دوربین است، چراکه ثبت چنین تصاویری به ندرت ممکن است و معمولاً عکس‌ها تار می‌شوند ولی هرچه سرعت عکاسی و شاتر دوربین بالاتر باشد، عکس‌هایی که در آن شیء متحرک وجود دارد، بهتر و با وضوح بیشتری گرفته می‌شوند. در این عکس، چهره این شبح کاملاً واضح است و نمی‌توان گفت این یک خطای دید و یا تاری عکس و یا شیءای است که شبیه یک انسان دیده می‌شود.

 

 







 از قسمت پائین روی play کلیک کنید و با جهت های کیبورد سعی کنید ک ماشین رو در جای خالی پارک کنید..

تو نظرات رکوردتونو(مدت زمان پارک) بنویسید 

 

 

 







 مردی دیروقت، خسته و عصبانی از سر کار به خانه بازگشت. دم در، پسر پنج ساله اش را دید که در انتظار او بود. 

- بابا! یک سوال از شما بپرسم؟ 

- بله حتماً. چه سوال؟ 

- بابا شما برای هر ساعت کار چقدر پول می‌گیرید؟ 

مرد با عصبانیت پاسخ داد : این به تو ربطی نداره. چرا چنین سوالی می‌پرسی؟ 

- فقط می خواهم بدانم. بگویید برای هر ساعت کار چقدر پول می‌گیرید؟ 

- اگر باید بدانی می گویم. ۲۰ دلار. 

- پسر کوچک در حالی که سرش پایین بود، آه کشید. بعد به مرد نگاه کرد و گفت: می‌شود لطفا ۱۰ دلار به من قرض بدهید؟ 

مرد بیشتر عصبانی شد و گفت :‌ اگر دلیلت برای پرسیدن این سوال فقط این بود که پولی برای خرید اسباب بازی از من بگیری، سریع به اتاقت برو و فکر کن که چرا اینقدر خودخواه هستی. من هر روز کار می کنم و برای چنین رفتارهای کودکانه ای وقت ندارم. 

پسر کوچک آرام به اتاقش رفت و در را بست. 

مرد نشست و باز هم عصبانی تر شد. 

بعد از حدود یک ساعت مرد آرامتر شد و فکر کرد که شاید با پسر کوچکش خیلی خشن رفتار کرده است. 

شاید واقعا او به ۱۰ دلار برای خرید چیزی نیاز داشته است. 

بخصوص اینکه خیلی کم پیش می آمد پسرک از پدرش پول درخواست کند. 

مرد به سمت اتاق پسر رفت و در را باز کرد. 

- خواب هستی پسرم؟ 

- نه پدر بیدارم. 

- من فکر کردم پاید با تو خشن رفتار کرده ام. امروز کارم سخت و طولانی بود و ناراحتی هایم را سر تو خالی کردم. بیا این هم ۱۰ دلاری که خواسته بودی. 

پسر کوچولو نشست خندید و فریاد زد : متشکرم بابا 

بعد دستش را زیر بالشش برد و از آن زیر چند اسکناس مچاله بیرون آورد. 

مرد وقتی دید پسر کوچولو خودش هم پول داشته دوباره عصبانی شد و گفت :‌ با اینکه خودت پول داشتی چرا دوباره تقاضای پول کردی ؟ 

بعد به پدرش گفت : برای اینکه پولم کافی نبود، ولی الان هست. حالا من ۲۰ دلار دارم. آیا می‌توانم یک ساعت از کار شما را بخرم تا فردا زودتر به خانه بیایید؟ چون دوست دارم با شما شام بخورم . 
 

 

 







  
 
 
 
 
 
 
 
 
 


بقیه در ادامه مطلب....

 

 

 







 بزرگترین شرکت تولید محصولات غذایی درانگلستان به پرداخت جریمه 17 هزار پوندی محکوم شد. 
دلیل صدور این رای وجود یک موش پخته شده در نان صبحانه یک خانواده ساکن لندن بود. 
استیون فورس 41 ساله در صبح یکی از روزهای ژانویه سال گذشته این موش را در بسته نانی از شرکت مشهور انگلیسی پرمیر فودز دیده بود.دادگاه مربوط به این حادثه چندش آور دیروز درلندن برگزار شدو طی آن شرکت مذکور به پرداخت 16821 پوند جریمه محکوم شد و پذیرفت که در بررسی کیفی محصولاتش دچار اهمال شدیدی شده اس .فورس این بسته نان را به قیمت یک پوند خریداری کرده و برای صبحانه به منزل برده بود و زمانی که میخواست ساندویچ پنیر برای دو قلوهایش متیو و جاناتان و دخترش هانا درست کند متوجه شد که این موجود 4 سانتیمتری در گوشه چند نان جا خوش کرده است. 



 



او به دادگاه گفت که ابتدا تصور کرده شاید این مربوط به ضایعات نان باشد اما زمانی که دقیقتر نگاه کرده متوجه شده موش پخته شده ای در کنار نان است و چون فرزندانش در حال خوردن نانهایی بوده اند که قبل از دیدن موش برایشان گرفته بود ، ساکت مانده و با تعجب و سکوت شاهد تمام شدن ساندویچ های آنها بوده است.
او به قدری از این موضوع شوکه شده بود که همان روز پس از بردن بچه ها به مدرسه به مرکز بهداشت غذایی رفته و ضمن گرفتن عکس از این موضوع نمونه را به طور کامل به مسئولان این مرکزداده است و در روزهای بعد هم با وکیلش تماس گرفته شکایتی را تسلیم دادگاه کرده است .حال این پدر 41 ساله زمانی بدتر شده بود که مسئولان به او گفتند دم این موش را در نان پیدا نکرده اند واحتمالا توسط یکی از اعضای خانواده او خورده شده است!

 

 







  
 
 
 
 


 

 







 داشتم فراموشش می کردم دوباره آمد و آرام حوالی ذهنم قدم برمی داشت ... 

گفتم برای چه آمدی؟گفت: دلتنگت شده ام 

برایم جالب بود که بعد از این همه مدت چه شده که دلتنگ من شده !!! 

 

می گفت: چند بار به خوابم آمده ای 

یادم آمد که چگونه با احساساتم بازی می کرد 

هر چه برایش از عشق می گفتم با خنده می گفت: چه فایده ،عشق که معنا ندارد 

روزگار قصه هایی تکراری دارد و این بار من نقش او را بازی می کنم 

هر چه التماس کرد دلم راضی نشد که به دیدنش بروم 

خودش اینگونه معنای عشق را به من یاد داده بود، استاد خوبی بود 

اینک چه شده بود که عشق برایش معنا داشت؟ 

چه شده بود که دلتنگم شده بود؟ 

نمی دانم شاید من هم استاد ماهری بودم 

او به من سنگ دلی را آموخت و من به او شاید،عشق را... 

هر چه باشد دیگر غرورم اجازه نمی دهد حتی دلیلش را از او بخواهم...

 

 







 «نیکی کریمی» به عنوان یکی از اعضای هیات‌ داوران جشنواره‌ی فیلم ابوظبی در بخش آثار داستانی بلند به ابوظبی رفته است. 

 

 

«نیکی کریمی» که به عنوان یکی از اعضای هیات‌ داوران جشنواره‌ی فیلم ابوظبی در بخش آثار داستانی بلند به ابوظبی رفته است با ظاهری غیر متعارف در اختتامیه این جشنواره حضور پیدا کرد. 


 

 

 

 
 
 
 

 






صفحه قبل 1 ... 24 25 26 27 28 ... 187 صفحه بعد

CopyRight © 2011 - 2012 hamehjore Group , All Rights Reserved
تمامی حقوق متن ها، تصاویر مربوط به این سایت می باشد و استفاده از آن ها با لینک دادن به سایت مجاز می باشد.