همه جوره ....
 
لینکستان
 
درباره ما


مهران
با سلام خدمت همه ي بازديدگننده هاي خشگل و خوشمزه! من اين وبلاگ رو در تاريخ 1390/11/08 ايجا د كردم و هدفم جمع آوري جديدترين مطالب انتشار شده در اينترنت هستش.از جمله عكس ، خبر ، داستان ، موزيك ، جك و اسمس و ..... در واقع اين وبلاگ يه وبلاگ تفريحيه و اميدوارم از بودن در اين وبلاگ لذت كافي رو ببريد. هميشه شاداب باشيد و خشگل و از همه مهمتر خوشمزه. با تشكر،مدير وبلاگ ، مهران.
ایمیل : ReMe_love@ymail.com



 

 من صبورم اما.... 
بخدا دست خودم نیست اگر میرنجم 
یا اگر شادی زیبای تو را به غم غربت چشمان خویش میبندم 

 

من صبورم اما..... 
چقدر با همه ی عاشقیم محزونم ! 
و به یاد همه ی خاطره های گل سرخ 
مثل یک شبنم افتاده ز غم مغمومم 

 

من صبورم اما.... 
بی دلیل از قفس کهنه ی شب میترسم 
بی دلیل از همه ی تیرگی تلخ غروب 
و چراغی که تو را . از شب متروک دلم دور کند...میترسم. 

 

من صبورم اما.... 
اه....این بغض گران صبر نمیداند چسیت . 

 

 

 

 







 

 

 

 

 

 

 

 

 

 







 5 فوریه 2012 
دیدن تصاویری از این دست شاید در ژنو کمی طبیعی باشد. اینجا ورسویکس در حوالی ژنو و در ساحل دریاچه این شهر زیبای سوئیس است. فقط باید خواستان باشد خودروی خود را کنار ساحل پارک نکنید چون احتمالا تا بهار باید منتظر خودروی خود بمانید. 


 


5 فوریه 2012 
برآمدن ماه از پشت درخت های کاج Garmisch-Partenkirchen در آلمان، آغاز شبهای زمستانی امسال در آلمان با کاهش دمایی در حدود 22 زیر صفر هم همراه بوده است. 


 

4 فوریه 2012 
بخشی از رم باستان که یکی از مراکز توریستی ایتالیاست و در کنار بنای معروف کولوسئوم قرار دارد پوشیده از برف شده است. 


 


1 فوریه 2012 
یک زن اکراینی پوشیده در لباسی از پوست خز، پوست خز شاید تنها محافظ مناسب در برابر سرمای سخت کیف باشد. 


 


3 فوریه 2012 
البته همه جا سرما جانفرسا نیست، مثل این زوج جوان که در دمای 7 درجه زیر صفر پراگ از پاتیناژ لذت می برند.

 
 


5 فوریه 2012 
اینجا بندر هامبورک المان است که این چنین پوشیده از برف و یخ شده است. 


 


6 فوریه 2012 
دودکش های پراگ در یک صبح سرد زمستانی ماه فوریه، دمای پراگ در سردترین شب زمستانی امسال به 19 درجه زیر صفر هم رسیده بود. 



 


2 فوریه 
کلیسای سنت امبروز با تمام قدیسانش در میلان این چنین پوشیده از برف شده است. 


 


5 فوریه 2012 
دوچرخه سواری روی رودخانه یخ بسته روگونا در لتونی 


 


4 فوریه 2012 
یکی از اعضای گروه محلی که در آبهای یخ زده زمستانی شنا می کنند. این فرد در هوای 9 درجه زیر صفر پراگ شنا کرده است. 


 


6 فوریه 2012 
یک زن بی خانمان در هوای برفی کیف برای جمع اوری کمک در گوشه خیابان سرمای جان فرسای اکراین را تحمل می کند. 


 


6 فوریه 2012 
کیف، اکراین 


 

 

 







 

 

 

 

 







 
















 

 







 وقتـی تـو نیسـتی 
نه هسـت هـای مـا 
چونـان که بایـدنـد 
نه بـایـد ها... 

 
 
 

مثل همیشـه آخر حرفـم 
و حرف آخـرم را 
با بغـض می خورم 

 
 
 

عمری است 
لبخند هـای لاغر خـود را 
در دل ذخیـره می کنـم 
باشد برای روز مبـادا ! 

 
 
 

امـا 
در صفحـه های تقویـم 
روزی به نـام روز مبادا نیست 
آن روز هـر چه باشد 
روزی شبیـه دیروز 
روزی شبیـه فردا 
روزی درست مثل همیـن روزهای ماست 

 
 
 

اما کسی چه می دانـد ؟ 
شایـد 
امـروز نیـز روز مبـادا باشد ! 

 
 
 


وقتی تو نیسـتی 
نه هست هـای ما 
چونانـکه بایدند 
نه بـاید ها... 

 

هـر روز بی تـو 
روز مبـادا است !

 

 

 

 







 ژست های ˝ بو ˝ مقابل دوربین و انتشار این عکس ها در اینترنت، این سگ بازیگوش را به چهره ای جهانی مبدل کرده است. 




این سگ پشمالو که ۵ سال سن دارد، عاشق عکس گرفتن است و ژست های وی مقابل دوربین باعث شهرت جهانی او شده است. ” بو ” بیش از ۲ میلیون طرفدار در سراسر دنیا دارد. 
شهرت این سگ به حدی است که کتابی تحت عنوان ” بو، جذاب ترین سگ دنیا ” شامل مجموعه ای دینی از عکس های این حیوان در حال آماده سازی است. 

 
 
 
 
 
 
 






 شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ، دخترم ، در را باز کن. مریم جان سالمی ؟؟؟ آخرش داماد طاقت نمیاره با هر مصیبتی شده در رو می شکنه میرند تو. مریم ناز مامان بابا مثل یه عروسک زیبا کف اتاق خوابیده. لباس قشنگ عروسیش با خون یکی شده ، ولی رو لباش لبخنده! همه مات و مبهوت دارند به این صحنه نگاه می کنند. کنار دست مریم یه کاغذ هست، یه کاغذی که با خون یکی شده. بابای مریم میره جلو هنوزم چیزی را که میبینه باور نمی کنه، با دستایی لرزان کاغذ را بر میداره، بازش می کنه و می خونه : 

سلام عزیزم. دارم برات نامه می نویسم. آخرین نامه ی زندگیمو. آخه اینجا آخر خط زندگیمه. کاش منو تو لباس عروسی می دیدی. مگه نه اینکه همیشه آرزوت همین بود؟! علی جان دارم میرم. دارم میرم که بدونی تا آخرش رو حرفام ایستادم. می بینی علی بازم تونستم باهات حرف بزنم. دیدی بهت گفتم باز هم با هم حرف می زنیم. ولی کاش منم حرفای تو را می شنیدم. دارم میرم چون قسم خوردم ، تو هم خوردی، یادته؟! گفتم یا تو یا مرگ، تو هم گفتی ، یادته؟! علی تو اینجا نیستی، من تو لباس عروسم ولی تو کجایی؟! داماد قلبم تویی، چرا کنارم نمیای؟! کاش بودی می دیدی مریمت چطوری داره لباس عروسیشو با خون رگش رنگ می کنه. کاش بودی و می دیدی مریمت تا آخرش رو حرفاش موند. علی مریمت داره میره که بهت ثابت کنه دوستت داشت. حالا که چشمام دارند سیاهی میرند، حالا که همه بدنم داره می لرزه ، همه زندگیم مثل یه سریال از جلوی چشمام میگذره. روزی که نگاهم تو نگاهت گره خورد، یادته؟! روزی که دلامون لرزید، یادته؟! روزای خوب عاشقیمون، یادته؟! نقشه های آیندمون، یادته؟! علی من یادمه، یادمه چطور بزرگترهامون، همونهایی که همه زندگیشون بودیم پا روی قلب هردومون گذاشتند. یادمه روزی که بابات از خونه پرتت کرد بیرون که اگه دوستش داری تنها برو سراغش. یادمه روزی که بابام خوابوند زیر گوشت که دیگه حق نداری اسمشو بیاری. یادته اون روز چقدر گریه کردم، تو اشکامو پاک کردی و گفتی گریه می کنی چشمات قشنگتر می شه! می گفتی که من بخندم. علی حالا بیا ببین چشمام به اندازه کافی قشنگ شده یا بازم گریه کنم. هنوز یادمه روزی که بابات فرستادت شهر غریب که چشمات تو چشمای من نیافته ولی نمی دونست عشق تو ، تو قلب منه نه تو چشمام. روزی که بابام ما را از شهر و دیار آواره کرد چون من دل به عشقی داده بودم که دستاش خالی بود که واسه آینده ام پول نداشت ولی نمی دونست آرزوهای من تو نگاه تو بود نه تو دستات. دارم به قولم عمل می کنم. هنوزم رو حرفم هستم یا تو یا مرگ. پامو از این اتاق بزارم بیرون دیگه مال تو نیستم دیگه تو را ندارم. نمی تونم ببینم بجای دستای گرم تو ، دستای یخ زده ی غریبه ایی تو دستام باشه. همین جا تمومش می کنم. واسه مردن دیگه از بابام اجازه نمی خوام. وای علی کاش بودی می دیدی رنگ قرمز خون با رنگ سفید لباس عروس چقدر بهم میان! عزیزم دیگه نای نوشتن ندارم. دلم برات خیلی تنگ شده. می خوام ببینمت. دستم می لرزه. طرح چشمات پیشه رومه. دستمو بگیر. منم باهات میام .... 
پدر مریم نامه تو دستشه ، کمرش شکست ، بالای سر جنازه ی دختر قشنگش ایستاده و گریه می کنه. سرشو بر گردوند که به جمعیت بهت زده و داغدار پشت سرش بگه چه خاکی تو سرش شده که توی چهار چوب در یه قامت آشنا می بینه. آره پدر علی بود، اونم یه نامه تو دستشه، چشماش قرمزه، صورتش با اشک یکی شده بود. نگاه دو تا پدر تو هم گره خورد نگاهی که خیلی حرفها توش بود. هر دو سکوت کردند و بهم نگاه کردند سکوتی که فریاد دردهاشون بود. پدر علی هم اومده بود نامه ی پسرشو برسونه بدست مریم اومده بود که بگه پسرش به قولش عمل کرده ولی دیر رسیده بود. حالا همه چیز تمام شده بود و کتاب عشق علی و مریم بسته شده. حالا دیگه دو تا قلب نادم و پشیمون دو پدر مونده و اشکای سرد دو مادر و یه دل داغ دیده از یه داماد نگون بخت! مابقی هر چی مونده گذر زمانه و آینده و باز هم اشتباهاتی که فرصتی واسه جبران پیدا نمی کنند....

 

 







 

 

 







 





















بقيه ش تو ادامه مطلب.... 

 

 






صفحه قبل 1 ... 150 151 152 153 154 ... 187 صفحه بعد

CopyRight © 2011 - 2012 hamehjore Group , All Rights Reserved
تمامی حقوق متن ها، تصاویر مربوط به این سایت می باشد و استفاده از آن ها با لینک دادن به سایت مجاز می باشد.